• مطالب پربیننده

    فنون توكل

    نوشته شده در تاریخ : پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۰۰:۴۹

    برخی از مردم فکر می کنند توکل به معنای رها نمودن عمل و ترک تدبیر اندیشی است ، و اینکه شخص مانند تکه پارچه ای بر روی زمین و یا تکه گوشتی بر روی چوپ قصابی بی حرکت باشد ، در حالی که چنین تصوری کاملا جاهلانه و از نظر شرع حرام است . در حقیقت تاثیر توکل در حرکت و سعی شخص به سوی مقاصد نمود پیدا می کند

    امام احمد بن قدامه مقدسي مي گويد :

     برخی از مردم فکر می کنند توکل به معنای رها نمودن عمل و ترک تدبیر اندیشی است ، و اینکه شخص مانند تکه پارچه ای بر روی زمین و یا تکه گوشتی بر روی چوپ قصابی بی حرکت باشد ، در حالی که چنین تصوری کاملا جاهلانه و از نظر شرع حرام است . در حقیقت تاثیر توکل در حرکت و سعی  شخص به سوی مقاصد نمود پیدا می کند و معمولا تلاش انسانها بخاطر یکی از موارد زیر است :

    1- جلب منافع مفقود مانند راه اندازی کسب و کار ،

    2- بخاطر حفظ منافع موجود : مانند پس انداز کردن ،

    3-  بخاطر دفع ضرری متوقع مانند : دور کردن هجوم دشمن

    4- بخاطر از بین بردن زیانی که حاصل شده است مانند مداوا کردن بیماری .

    بنابراین تمام تلاش بنده از این چهار فن تجاوز نمی کند :

    فن اول : بخاطر جلب منافع : اسبابی که به وسیله ی آنها  جلب منفعت صورت می گیرد سه درجه دارد :

    1- سببی که کاملا قطعی است : مانند اسبابی که خداوند متعال آنها را به عنوان اسباب مسببات قرار داده است ، مثال  :گرسنه هستی و غذا آماده است ، دستت را به سوی غذا نبرده و می گویی : من بر خداوند توکل می کنم ، چرا که شرط توکل ، سعی نکردن است و دست بردن به سوی غدا و جویدن و بلعیدنش هم یک نوع سعی به حساب می آید . که در واقع این رفتار چیزی جز دیوانگی نیست و به هیچ وجه توکل محسوب نمی شود ، واگر انتظار داشته باشی که خداوند بدون غذا خوردن سیرت کند ، یا اینکه غذا را به سویت بیاورد ، یا اینکه فرشته ای را موکل نموده تا آن را جویده و به معده ات برساند ، در حقیقت به نسبت سنت الهی جاهلی . همچنین اگر کشت نکنی و انتظار داشته باشی که خداوند بدون بذرپاشی برایت گیاه برویاند ، یا بدون نزدیکی با همسرت ، الله متعال برایت فرزندی عنایت کند ، همه ی اینها جنونی بیشت نیست و در چنین مواردی توکل به معنای ترک عمل نیست بلکه با علم و حال است : علم به اینکه خداوند متعال غذا و دست و اسباب و توان بر حرکت را آفریده است و  منظور از حال این است که اعتماد و اطمینان قلبیت بر فضل خداوند باشد نه بر دست و غذا  ، چرا که الله متعال می تواند دستانت را فلج کرده و حرکتت را از بین ببرد ، بنابراین دست بردن به سوی غذا هیچ منافاتی با توکل ندارد .

    درجه دوم : اسبابی که یقینی نیست اما غالبا مسببات بدون آنها حاصل نمی شوند . مثال : کسی تصمیم دارد از شهر به سوی بیابان سفر کند ، و از راهی برود که پر رفت و آمد نیست و هیچ توشه ای را هم با خود نبرد ، این رفتار غالبا منجر به موفقیت نمی شود و به همین خاطر از آن نهی شده است و توشه برداشتن هم مامور به است ، چرا که رسول الله صلی الله علیه و سلم وقتی به سفر می رفتند توشه برداشته و راهنمایی را استخدام می فرمود .

    درجه سوم : اسبابی که ارتباطشان با مسببات ، توهمی است و اطمینانی در موردش وجود ندارد ، مانند کسی که به دنبال تدبیرات و ترفندهای دقیق به منظور توسعه ی کسبش می رود ، در این صورت اگر نیتش صحیح بوده و فعلش از دائره ی شرع خارج نشود ، منافاتی با توکل ندارد اما احتمال دارد اگر برای طلب زوائد زندگی باشد ، شاید جزء حریصان قرار گیرد . بنابراین ترک عمل ،از توکل نبوده و آن رفتار بیکاران کسول است . عمر رضی الله عنه می فرماید : (( متوکل کسی است که در زمین دانه می پاشد ، سپس بر خداوند توکل می نماید )) .

    فن دوم : سعی در جهت پس انداز کردن و حفظ نعمات موجود ، : شخصی که لقمه ی حلالی دارد و می تواند با داشتن آن ، خیالش جمع باشد ، ذخیره کردن و نگهداری از آن هیچ منافاتی با توکل ندارد ، خصوصا اینکه شخص عیالوار باشد . در صحیحین از عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت شده است که گفت : رسول الله صلی الله نخل بنی نضیر را می فروخت و غذای یکسال خانواده اش را ذخیره می کرد .( بخاری 5357 ) اگر گفته شود : رسول الله صلی الله علیه و سلم بلال را نهی فرمود از اینکه غذایی را ذخیره کند ، در جواب باید گفت : فقرا نزد آن حضرت صلی الله علیه و سلم مانند مهمان بوده اند و شایسته نیست غذایشان را ذخیره کرده و گرسنه بمانند ، همچنین می توان در جواب گفت : شرائط بلال و دیگر اهل صفه ، اقتضا می کرد که نتوانند غذایی را ذخیره کنند چرا که فقیر بودند ، حالا وقتی اقدام به ذخیره نمودن کردند ، علت توبیخ متوجه ابراز خلاف حال است نه بخاطر ذخیره نمودنی که اصلش حلال است .   

    فن سوم : اسبابی که دافع ضررند . شرط توکل این نیست که اسباب دفع کننده زیان را فراهم نیاوریم . بنابراین خوابیدن در مسیر سیل یا زیر دیواری که احتمال ریزش دارد جائز نبوده و منهی عنه است . همچنین پوشیدن زره و بستن درها و بستن زانوی شتر هیچ منافاتی با توکل ندارد . خداوند متعال می فرمایند : ((و بايد جنگ‌افزارهاى خود را برگيرند؛)) [ النساء : 102 ] . مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد وگفت : ای رسول خدا ، آیا زانوی شترم را ببندم و توکل کنم یا رهایش بگذارم و توکل نمایم ؟ فرمود : زانوی شترت را ببند ، پس توکل کن . باید توجه داشت که اگر شخص به نسبت لطف خداوند به اندازه ی اعتقاد به پزشک کاردان و دلسوز ، اعتماد نداشته باشد ، توکلش درست نیست ، اگر کالایش دزیده شد به قضای الهی رضایت داشته باشد .

    فن چهارم : سعی در از بین بردن ضرر و زیان : مانند مداوای بیماران . اسبابی که از بین برنده ی زیانهاست به سه قسم تقسیم می شود : 1- مقطوع به : مانند اینکه آب سبب از بین بردن تشنگی است ، یا نان سبب از بین بردن گرسنگی است ، ترک این نوع سبب ، هیچ سنخیتی با توکل ندارد . 2- اسباب ظنی : مانند فصد ، حجامت و.. . این نوع اسباب هم منافاتی با توکل ندارد چرا که رسول الله صلی الله علیه و سلم به درمان کردن دستور می دادند و خودشان هم اوقاتی این کار را انجام می دادند ، و بسیاری از مسلمانان نیز به امر مداوا اشتغال داشتند . اما گروهی دیگر نیز بر اساس توکل از این امر خودداری می نمودند همانگونه که روایت شده است که به ابوبکر صدیق رضی الله عنه گفته شد : آیا پزشکی را خبر نکنیم ؟ فرمود : پزشک مرا دیده است ، گفتند : چه گفت ؟ گفت : من آنچه را که بخواهم انجام می دهم . اما به هر حال مداوا کردن ترجیح دارد . و این برخورد ابوبکر را می توان بر این حمل کرد که ایشان در ابتدا امر مداوا را انجام داده ، پس از آن از انتفاع به دارو خودداری نمودند ، یا اینکه از روی نشانه هایی نزدیک بودن اجلش را حدس می زد . و این نکته حائز اهمیت است که داروها اسبابی هستند که با اذن خداوند موثر می افتند . 3- اسباب موهومی : مانند استفاده از داغ کردن برای شفای بیماری  که این امر از دائره ی توکل خارج است چرا که نبی اکرم صلی الله علیه و سلم متوکلین را توصیف فرمودند که به دنبال چنین امری نیستند . 

    برخی از علما منظور از داغ کردن را مربوط به امری می دانند که در دوران جاهلیت انجام می شد ، چرا که آنها در زمان سلامتی اینکار را انجام می دادند تا مریض نشوند ، ، چرا که بعد از بیمار شدن از رسول الله صلی الله علیه و سلم وارد شده است که رقی انجام می دادند . و اسعد بن زراره هم اینکار را انجام دادند . منتها باید توجه داشت که شکایت کردن از وضعیت بیماری ، با توکل منافات دارد و ناله سر دادن مریض را امری ناپسند می دانستند ، چرا که نوعی شکایت کردن است ، فضیل می گفت : دوست دارم طوری بیمار شوم که هر گز بهبود نیابم .مردی به امام احمد گفت : حالت چطور است ؟ گفت : خوبم ، گفت : دیروز بیمار بودی ؟ امام احمد ابراز داشت : وقتی گفتم خوبم مرا مجبور به چیزی نکن که دوست ندارم . اما اینکه بیمار وضعیت خودش را برای پزشک تشریح کند ، اشکالی ندارد . و برخی از سلف اینکار را انجام می دادند . از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت شده است که فرمود : من دو برابر شما تب می کنم )) ( بخاری 5648 )

    من كتاب: “مختصر منهاج القاصدين ص 317 – 321

    ترجمه : واحد ترجمه مدرسه ی سلطان العلماء قشم - طولا