اگر تمام شرائط برای بقای او جمع گردد و موانع برطرف شود ساختمان و استعداد او ایجاب می کند که مدتی طولانی - هر چند این مدت بالاخره پایان و حدی دارد - عمر کند ، اما ممکن است بر اثر سوء تغذیه یا مبتلا شدن به اعتیادات مختلف و یا دست زدن به خودکشی یا ارتکاب گناهان خیلی زودتر از آن بمیرد ،
سوال : آیا انسان دو نوع اجل دارد ؟ مثلا کسی در سن پیری و به صورت طبیعی می میرد و دیگری در حوادث رانندگی و در عنفوان جوانی ؟ آیا می شود در این زمینه توضیح دهید ؟
جواب
بدون شک انسان دارای دو گونه سرآمد و اَجل است :
سرآمد و اَجل حتمی که پایان استعداد جسم انسان برای بقا ء است ، و با فرا رسیدن ان هر چیز به فرمان الهی پایان می گیرد .
سرآمد و اَجل معلق که با دگرگونی شرائط دگرگون می شود ، فی المثل انسانی دست به انتحار و خودکشی می زند در حالی که اگر این گناه کبیره را انجام نمی داد سالها زنده می ماند ، و یا بر اثر روی آوردن به مشروبات الکلی و مواد مخدر و شهوترانی بی حد و حساب توانایی جسمی خود را در مدت کوتاهی از دست می دهد ، در حالی که اگر این امور نبود سالیان بسیاری می توانست عمر کند .
اینها اموری است که برای همه قابل درک و تجربه است ، و احدی نمی تواند آن را انکار کند .
در زمینه ی حوادث ناخواسته نیز اموری وجود دارد که مربوط به اجل معلق است که آن نیز قابل انکار نمی باشد .
بنابراین اگر در روایات فراوانی آمده است که انفاق در راه خدا یا صله ی رحم عمر را طولانی و بلاها را بر طرف می سازد در حقیقت ناظر به همین عوامل است
و هرگاه ما این نوع اجل و سرآمد عمر را از هم تفکیک نکنیم درک بسیاری از مسائل در رابطه با قضا و قدر و تاثیر جهاد و تلاش و کوشش در زندگی انسان ها لا ینحل خواهد ماند .
این بحث را ضمن یک مثال ساده می توان روشن ساخت ، و آن اینکه انسان یک دستگاه اتومبیل نو تهیه می کند که طبق پیش بینی های مختلفی که در ساختمان آن به کار رفته می تواند مثلا بیست سال عمر کند ، اما مشروط به اینکه به آن دقیقا برسند ، و مراقبت های لازم را به عمل آورند ، در این صورت اجل حتمی این اتومبیل همان بیست سال است که از آن فراتر نمی رود .
ولی اگر مراقبت های لازم انجام نشود و آن را به دست افراد ناآگاه و لاابالی بسپارند و بیش از قدرت و ظرفیت از آن کار بکشند ، و در جاده های پر سنگلاخ همه روزه آن را به کار گیرند ، ممکن است عمر بیست ساله ی آن به نصف یا به عشر تنزل پیدا کند این همان اجل معلق آن است .
و ما تعجب می کنیم چگونه بعضی از مفسرین معروف به مساله ی روشنی مانند این مساله توجه نکرده اند . توضیح اینکه : بسیاری از موجودات از نظر ساختمان طبیعی و ذاتی ، استعداد و قابلیت بقا ، برای مدت طولانی دارند ، ولی در اثنا این مدت ممکن است موانعی ایجاد شود که آنها را از رسیدن به حداکثر عمر طبیعی باز دارد ، مثلا یک چراغ نفت سوز با توجه به مخزن نفت ان ، ممکن است مثلا بیست ساعت استعداد روشنایی داشته باشد ، اما وزش یک باد شدید و ریزش باران و یا عدم مراقبت از آن سبب می شود که عمر ان کوتاه گردد .
در اینجا اگر چراغ با هیچ مانعی برخورد نکند و تا آخرین قطره ی نفت آن بسوزد سپس خاموشی شود به اجل حتمی خود رسیده است و اگر موانعی قبل از آن باعث باعث خاموشی چراغ گردد مدت عمر آن را اجل غیر حتمی می گوییم .
درمورد انسان نیز چنین است اگر تمام شرائط برای بقای او جمع گردد و موانع برطرف شود ساختمان و استعداد او ایجاب می کند که مدتی طولانی - هر چند این مدت بالاخره پایان و حدی دارد - عمر کند ، اما ممکن است بر اثر سوء تغذیه یا مبتلا شدن به اعتیادات مختلف و یا دست زدن به خودکشی یا ارتکاب گناهان خیلی زودتر از آن بمیرد ، مرگ را در صورت اول ، اجل حتمی و در صورت دوم ، اجل غیر حتمی می نامند .
و به تعبیر دیگر اجل حتمی در صورتی است که ما به مجموع علل تامه بنگریم و اجل غیر حتمی در صورتی است که تنها مقتضیات را در نظر بگیریم .
با توجه به این دو نوع اجل بسیاری از مطالب روشن می شود از جمله اینکه در روایات می خوانیم صله رحم عمر را زیاد و یا قطع رحم عمر را کم می کند ( منظور از عمر و اجل در این موارد اجل غیر حتمی است )
و در هر صورت باید توجه داشت که هر دو اجل از ناحیه ی خداوند تعیین می شود یکی بطور مطلق و دیگری به عنوان مشروط و یا معلق ، درست مثل اینکه می گوییم : این چراغ بعد از بیست ساعت بدون هیچ قید و شرط خاموش می شود و نیز می گوییم اگر طوفانی بوزد بعد از دو ساعت خاموش خواهد شد ، در مورد انسان و اقوام و ملت ها نیز چنین است می گوییم خداوند اراده کرده است که فلان شخص یا ملت پس از فلان مقدار عمر به طور قطع از میان برود و نیز می گوییم اگر ظلم و ستم و نفاق و تفرقه و سهل انگاری و تنبلی پیشه کنند در یک سوم آن مدت از بین خواهند رفت هر دو اجل از ناحیه ی خداست یکی مطلق و دیگری مشروط .
منبع : عقائد اهل سنت ، ج 2 ، ص 728-730 .