من یقین دارم که اساس ایمان به خدا، عقل و خرد سالم است، اما اینکه گاهی برخی انسانها توانایی مشاهدة دلایل وجود خدا را ندارند، ناشی از عدم بصیرت و کجبینی خودشان است نه ضعف این دلایل».
استاد «جورج هربرت بلانت» استاد فیزیک علمی، وجود خدا را از بدیهیات فلسفی دانسته و معتقد است که کاربرد موجودات بر وجود خدا ـ همانگونه که در اثبات قضایای هندسی نیز کاربرد دارد ـ به منظور اثبات چنان حقیقتی نیست، بلکه نقطة آغازینی جهت پیگیری موضوع میباشد؛ چرا که میان این امر بدیهی و حقایق بسیاری از در پهنة هستی و نظام طبیعت مشاهده میکنیم، تناسب و همخوانی دقیقی وجود دارد که درستی نظر ما را تأیید میکند.
بر این اساس، مبنای استدلال بر وجود خدا، از یک طرف مطابقتی است میان انتظارات صحیح و منطقی ما از وجود خدا و از طرف دیگر واقعیتهایی که در دنیای پیرامون خود مشاهده میکنیم.
به نظر وی، استدلال بر وجود خدا، طبق مفهوم و معنایی که بیان نمودیم، دلیل ضعف ایمان فرد به حساب نمیآید، بلکه طریقهای جهت پذیرش بدیهیات از راه فکر و اندیشه میباشد که به جای قبول تقلیدی و کورکورانه به کار گرفته میشود.
ایشان در مقالهای که با عنوان «منطق ایمان» به رشتة تحریر درآورده، دلایل وجود خدا را به سه دسته تقسیم میکند :
1- دلایل کَونی (جهانشناختی) 2- دلایل مبتنی بر حکمت (هدفداری جهان) 3- دلایل برگرفته از مطالعات انسانی (دستاوردهای تحقیقات بشری).
دلایل جهانشناختی اثبات میکنند که هستی متغیر است و لذا نمیتواند ابدی باشد؛ بنابراین بایستی به جستجو از حقیقتی ابدی و برتر اهتمام ورزید.
دلایل مبتنی بر حکمت نیز که هدفدار بودن جهان را میرسانند، ضرورت وجود ذاتی حکیم یا مدبر را ثابت میکنند.
دلایل انسانشناختی هم، در ورای سرشت فطری انسان نهفته است؛ یعنی احساس درونی انسانها و تعهدات اخلاقیشان، نشانگر وجود بزرگترین قانونگذار در ورای فطرت انسانی است.
سپس استاد «جورج هربرت بلانت» میگوید : «از آنجا که کار و تخصص علمی من، منحصر در تحلیل فیزیکی پدیدههاست، دلایل و شواهدی که فکر و اندیشة مرا به خود جلب کردهاند، از زمرة دلایلی میباشند که حکمت آفرینش مخلوقات و هدفداری جهان را اثبات مینمایند.
روشن است که برای کشف و استخراج قوانین حاکم بر مجموعة پیچیدة پدیدههای مختلف، قبل از هر چیز باید به وجود نظم و ترتیب در جهان قائل بود، سپس به تجزیه و تحلیل از کشف این نظم و ترتیب پرداخت».
وی بعد از آن، اذعان میدارد که هیچ عقل سالمی حتی این تصور را نمیکند که نظام هستی خود به خود از نیستی پدید آمده یا ناشی از تصادف کور باشد؛ پس بر هر انسان صاحب خرد و اندیشهای لازم است که جهت رسیدن و ایمان به وجود پروردگار آفریننده و نظمدهنده برای جهان هستی تلاش نماید؛ اینجاست که اندیشة وجود خدا، یکی از بدیهیات حیات و بلکه والاترین حقیقتی خواهد بود که در عرصة پهناور گیتی خودنمایی میکند.
ایشان در ادامه میافزاید : «بر اساس آنچه گفتیم، اسلوب منطقی ما در اثبات وجود خدا، چنین است که : مادام خدایی برای هستی وجود دارد، باید نظمی نیز بر آن حاکم باشد؛ و برعکس تا ناظمی حاکم باشد، باید خدایی نیز وجود داشته باشد.
اما از طرفی دیگر میبینیم که منکران وجود خدا نیز منطق خاص خودشان را دارند، ولی منطقی نارسا و منفی؛ چرا که آنان میگویند : دلیل یا برهان قاطعی بر وجود خدا یافت نمیشود، بلکه صرفاً از راه آثار و شواهدی مشخص بر آن استدلال شده است که این به معنی عدم وجود خداست!
این منکران در رد دلایل کَونی (جهانشناختی) میگویند : ماده و انرژی دائماً در حال تبدیل و تبدل میباشند، به گونهای که حتی امکان ابدی بودن هستی وجود دارد؛ آنان همچنین وجود نظم و نظام در هستی را نیز انکار نموده و آن را چیزی صرفاً خیالی میدانند؛ از طرفی دیگر، منکر وجود گرایشات درونی انسان به سوی عدالت نیز میباشند، لذا وجود قانونگذار بزرگ را نمیپذیرند. با این حال، حتی یک دلیل ناچیز هم مبنی بر عدم وجود خدا در اختیار نداشته، بلکه تنها به صرف اینکه دلایل ارائه شده در اثبات وجود خدا را کافی نمیدانند، وجودش را به کلی انکار میکنند.
گروهی دیگر از منکران، تنها به دلیل دیده نشدن خدا با چشم سر، وجودش را نمیپذیرند؛ اما در عین حال، احتمال وجود خالق و پروردگاری را نیز در جهانی غیر از این جهان، منتفی نمیدانند؛ روشن است که چنین موضعگیری بیاساس و غیر منطقی، جز از انسان ناقص خرد و نامتعال سر نمیزند.
اکنون اگر بخواهیم میان شواهد و استدلالی که خداباوران، بر اثبات وجود خدا ارائه نمودهاند و دلایلی که منکران خدا در عدم پذیرش وجود خدا، اظهار کردهاند مقایسهای به عمل آوریم، به روشنی درمییابیم که برای قبول عقیدة منکران باید خیلی خود را به زحمت انداخت، اما قبول دلایل خداشناسان به راحتی امکانپذیر است؛ به عبارت دقیقتر : ایمان خداباوران مبتنی بر بصیرت و روشنبینی است ولی انکار منکران، کورکورانه و توأم با عناد میباشد.
بالاخره من یقین دارم که اساس ایمان به خدا، عقل و خرد سالم است، اما اینکه گاهی برخی انسانها توانایی مشاهدة دلایل وجود خدا را ندارند، ناشی از عدم بصیرت و کجبینی خودشان است نه ضعف این دلایل».
منبع: براهین و ادله ایمانیه
مولف: عبدالرحمن حسن حبنکه المیدانی
مترجم: محمد سلیمانی