• خطبه ها

    شاد کردن دیگران در اسلام

    نوشته شده در تاریخ : شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۳۳

    خطبه ی جمعه مورخه ی 1393/1/15 موضوع : شاد نمودن قلوب مومنان از بزرگترین ابواب خیر است خطیب: عبدالله دریایی مدرس مدرسه دینی قشم - طولا

    الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما كنا لنتهدی لولا ان هدانا الله و ما توفیقنا و لا اعتصامنا و ثقتنا الا بالله علیه توكلنا و الیه ننیب ، و أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریك له و أشهد أن محمد عبده و رسوله و خیر بریه ...........................

    حقیقتا انسانها حالات گوناگونی دارند حالات گریه ، خنده ، شادی ، غم و ... و اجر عظیم خداوندی برای كسی است كه در غم ها دیگران را دلداری دهد ، اجر عظیم خداوندی برای آن است كه مسلمین را شاد بگرداند .. 

    رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرمایند : أحب الناس الی الله أنفعهم و أحب الاعمال إلی الله سرور تدخله علی قلب مسلم (( دوست داشتنی ترین مردم نزد خداوند سودمندترینشان است و محبوترین كارها نزد خداوند سروری است كه بر قلب مسلمان وارد می كنی )) . 

    در حدیثی دیگر می خوانیم : أحب الاعمال إلی الله بعد الفرائض إدخال السرورعلی المسلمین (( دوست داشتنی ترین اعمال نزد خداوند خوشحال كردن دیگران است )) و در جایی دیگر از حضرت صلی الله علیه و سلم پرسیده شد كدام اعمال برتر است ؟ فرمودند : خوشحال نمودن شخص مومن یا اینكه گرسنگیش را رفع نمایی یا پوششی به او بدهی .

    از امام مالك پرسیده شد كدام كار را بیشتر دوست داری ؟ فرمود : خوشحال نمودن مسلمین .

    لذا شاد نمودن دیگران در شرع از اهمیت والایی بر خوردار است و هر چه دیگران به ما نزدیكتر باشند این نكته به نسبت آنها مهمتر خواهد بود ، پدر ، مادر ، همسر ، فرزندان ، برادر ، خواهر ، دوستان و همه ی مومنین .. را باید در حد توان در این زمینه زیر لوای خدمات خویش قرار دهیم و بدانیم كه این عمل بزرگ ما هرگز از جانب خداوند بی پاسخ نخواهد ماند ..

    حالا روش هایی كه در شرع برای ادخال سرور در قلوب مومنین بر آنها تاكید شده است را چند موردی ذكر می نماییم :

          هدیه دادن : رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرمایند : تهادوا تحابوا حتی لوكان شیئا یسیرا ( هدیه دهید تا محبت بین شما ایجاد شود اگرچه هم چیز اندكی باشد )

    خود حضرت صلی الله علیه و سلم هم به این مساله پایبند بوده اند نمونه ای را خدمت نمازگزاران محترم عرض می كنم : روزی پارچه ای نقش و نگار دار برای حضرت صلی الله علیه و سلم آوردند .. حضرت فرمودند : أین أم خالد ؟ ( ام خالد كجاست ؟ ) دختر بچه ی كوچكی بود ، دختر ابی العاص كه در حبشه متولد شده بود ، و رسم عرب ها بود كه با كنیه حتی بچه های كوچك را صدا می زدند ، وقتی این دختر بچه آمد حضرت با دستان مبارك خود این پارچه را بر او پوشاند و دختر بچه خیلی خوشحال شد و نقش هایش را نگاه می كرد و حضرت نقش های پارچه را به او نشان می داد و می فرمود این خیلی قشنگ است یا ام خالد این قشنگ است یا ام خالد .. این قشنگ است یا ام خالد ... و به این ترتیب باعث خوشحالی این دختربچه ی كوچك شد .. وقتی غذا یا شیر یا خرمایی را به او هدیه می دادند حضرت صلی الله علیه و سلم اوقاتی آنها را به دیگران هدیه می داد

    یكی از بزرگان روزی كودكانی را دید كه در حال بازی كردن بودند ، برگشت و مقداری شیرینی خرید و بین آنها توزیع نمود ، به او گفتند چرا این كار را كردی ؟ فرمود : أكسب أجرا و یفرحون بمال یسیر ( پاداشی را به دست آوردم و با مال اندكی خوشحال می شوند )

    بله عزیزان بزرگان عبادت خداوند تبارك و تعالی را تنها در نماز و روزه و ذكر نمی دیدند بلكه همیشه به دنبال درهای خیر بودند .

    چقدر زیباست وقتی به خانه ی خواهر یا برادرت می روی هدیه ای را هم به فرزندانشان بدهی چقدر آنها را با اینكار خوشحال می نمایی !! همه ی اینها عبادت و فضیلت است ..

          یكی دیگر از كارهایی كه باعث ادخال سرور در قلوب مومنین می شود لبخند زدن است . حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند : تبسمك فی وجه أخیك صدقه ( لبخند تو در مواجهه با برادرت صدقه است )

    جریر بن عبدالله بجلی رضی الله عنه می فرمایند : از وقتی كه اسلام آوردم رسول الله صلی الله علیه و سلم را ندیدم مگر اینكه همیشه در مواجهه با من لبخند بر لب داشت .

    عزیزان اینرا بدانیم كه متبسم بودن با خشوع و عبادت تناقضی ندارد .. ایوب رحمه الله یكی از بزرگان در شب بسیار گریه می كرد و در روز بسیار متبسم بود یكی از یاران ایشان می گوید ما متبسم تر از ایوب كسی را ندیده بودیم .

    یكی دیگر از راههای ادخال سرور در قلوب مسلمین رفع نیازهای مردم است .. رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرمایند : لأن أمشی مع أخی فی حاجته حتی أثبتها له أحب إلی من أن أعتكف بمسجدی هذا شهرا ( اگر برای رفع نیاز برادرم خارج شوم و حاجتش را بر آورده سازم نزد من دوست داشتنی تر است از اینكه یك ماه در این مسجدم به اعتكاف بنشینم ) .

    شخصی نزد ابن عباس آمد در حالیكه او در  مسجد معتكف بود از او خواست برای شفاعت كردنش نزد كسی از مسجد خارج شود و با او برود ، ابن عباس هم با او رفت ، بعدا به ابن عباس گفتند مگر تو معتكف نبودی ؟ و اعتكاف با خروج از مسجد قطع می شود ابن عباس فرمود : آری معتكف بودم اما از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم كه اگر برای رفع نیاز برادرم خارج شوم و حاجتش را بر آورده سازم نزد من دوست داشتنی تر است از اینكه یك ماه در این مسجدم به اعتكاف بنشینم ، لذا ترجیح دادم كه برای رفع نیاز برادرم از مسجد خارج شوم ..

    یكی دیگر از راههای ادخال سرور در قلوب مومنین به زیارت مریضان رفتن است . نكته ای بسیار جالب و زیبا این است كه شنیدم بعضی از خلفا و امرا گروهی را تحت عنوان ( رسیدگی كنندگان به حال بیماران و غریبان ) را استخدام كرده بودند و كارشان رسیدگی به حال مریضان و سر زدن به آنها و پرسیدن حالشان و همچنین خدمت كردن به غریبان بوده است ، چقد یك شخص غریب خوشحال می شود وقتی با او انس گرفته می شود و چه پاداشی بالاتر از ادخال سرور در قلوب یك انسان مومن .

    چقدر زیباست گاهی به بیمارستانی مراجعه كنیم و كمكی كه از دستمان بر می آید را از بیماران دریغ ننماییم حتی اگر آن لبخندی باشد همه ی اینها از ابواب خیر است .

    یكی دیگر از راههای ادخال سرور در قلوب مسلمین صدقه دادن به نیازمندان است . چقدر زیباست فروشنده ای وقتی یك خریداری را ببیند كه نیازمند است و پولش كافی نیست آن جنس را به او داده و بگویید بقیه ی پول برای فرزندان هدیه .. چقدر قلب این انسان مسلمان و فرزندانش خوشحال و شاد می شود و پاداش این شاد گرداندن قلب فقط نزد خداوند است و خود انسان هم چه روحیه ای را كسب خواهد نمود .. مطمئن باشید اگر ریالی را بخاطر خداوند بدهید چند برابرش را خداوند به شما می دهد چرا كه تو با خداوند معامله می نمایی و در قرآن می خوانیم : و ما أنفقتم من شی ء فهو یخلفه   ( آنچه را كه انفاق می كنید خداوند جایگزینش را قرار می دهد

     

    نمازگزاران محترم الگوی ما حضرت رسول صلی الله علیه و سلم بوده است حضرت همیشه حریص بوده اند كه باعث شاد نمودن دل های دیگران گردند حتی از كوچكترین وسائل هم بدین منظور استفاده می نمودند یكی از كارهای حضرت كه به وسیله ی آن قلب دیگران را شاد می نمود شوخی كردن حضرت صلی الله علیه و سلم بود . عزیزان شوخی های حضرت اسبابی داشت كه چند موردش را عرض می كنم :

          شوخی كردن برای ایجاد مهر و محبت

    زاهر بن حرام اشجعی شخصی سیاه و فقیر بود و اهل صحرا ، به خانه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم رفتند اما حضرت تشریف نداشتند ، لذا به بازار رفتند تا اجناسی را كه از صحرا آورده بود به فروش برساند وقتی در بازار بود حضرت تشریف آوردند و از پشت دو كتف زاهر را گرفته و با صدای بلند ندا زدند : من یشتری العبد ؟ من یشتری العبد ؟ ( چه كسی بنده را می خرد ؟ ) زاهر گفت : چه كسی می خواهد مرا بفروشد ؟ و ناگهان متوجه شد كه حضرت صلی الله علیه و سلم هستند عرض كرد : وقتی می بینی زیان دیده هستند می خواهی مرا بفروشی ؟ حضرت فرمودند : لكنك عند الله لست بكاسد أنت عند الله غالی ( لكن تو نزد خداوند زیان دیده نیستی بلكه نزد خداوند با ارزش هستی )

    لذا حضرت از این طرق با مردم ایجاد دوستی می نمود .

          یكی دیگر از اسباب شوخی های حضرت رسول صلی الله علیه و سلم بخاطر دلجویی نمودن بود .

    روزی حضرت اباعمیر را دیدند كه ناراحت است ، اباعمیر فردی چهل ساله نبود بلكه پسر بچه ای 5 ساله بود برادر مادری انس بن مالك . حضرت پرسید : چرا اباعمیر ناراحت است ؟ گفتند : گنجشكی داشته است كه مرده به همین خاطر ناراحت است . حضرت رو به سوی ابا عمیر گذاشت و با او شوخی كرد ( با طفل 5 ساله ) فرمود یا أبا عمیر ما فعل النغیر ؟ ( ای ابا عمیر نغیر چی شد ؟ ( نغیر به گنجشك كوچك می گویند ) و اینقدر با او شوخی كرد تا اینكه اباعمیر با خنده گفت : مات یا رسول الله مات یارسول الله ( گنجشك مرد ای رسول خدا ) و به این طریق شادی را به این بچه ی كوچك رساند ..

          یكی دیگر از اسباب شوخی های حضرت بخاطر تربیت بود

    رسول الله صلی الله علیه و سلم حتی زمانی كه اشتباهی را از یارانش می دید با شوخی آنها را متوجه آن می ساخت بگونه ای كه ناراحتی به سراغشان نیاید نمونه اش داستان خوات بن جبیر است

    خوات خودش تعریف میكند : من و رسول الله صلی الله علیه و سلم به خارج از مدینه رفته بودیم ، من از حضرت جدا شده بودم به جایی رسیدم كه تعدادی زنان در آنجا زیر نور ماه صحبت می كردند من هم كه شخص شاعری بودم بنابر عادت جاهلیتم به زنها نزدیك شدم و گفتم آیا نمی خواهید برایتان شعر بگویم و آنها هم استقبال كردند .. ناگهان از دور حضرت را دیدم كه می آید دچار اضطراب شدم از آنجا كمی فاصله گرفتم ، حضرت فرمود : ای خوات اینجا داشتی چیكار می كردی ؟ با زنها حرف می زدی ؟ منم گفتم ای رسول خدا شترم را گم كرده ام از آنها در موردش پرسیدم . حضرت تبسم فرمودند و رد شدند . من هم به چادر بازگشتم ، فردا كه مرا دیدند بازهم از من پرسیدند : خوات شترت پیدا شد ؟ من با شرم گفتم : هنوز نه یارسول الله صلی الله علیه و سلم . بعد از آن همیشه سعی می كردم با حضرت روبرو نشوم از ترس آن پرسش . روزی وارد مسجد شدم برای نماز چاشت رسول الله صلی الله علیه و سلم نبودند تكبیر كه گفتم حضرت وارد شد و دو ركعت نماز كوتاه خواند و نشست .. من با خودم گفتم نمازم را آنقدر طولانی می كنم تا حضرت از مسجد خارج شود كه مبادا دوباره آن سوال را از من بپرسد .. حضرت در این هنگام فرمودند : یا خوات ، طول أو لا تطول لم أنصرف حتی تنتهی ( ای خوات نمازت را طولانی كن یا طولانی نكن من اینجا نشسته ام تا نمازت پایان یابد ) به اجبار نمازم را سلام دادم و نزد حضرت رفتم و سلام كردم حضرت هم فرمودند : شترت پیدا شد ؟ !! من گفتم : و الله منذ أسلمت ما شرد ( قسم به خداوند از زمانی كه من مسلمان شده ام شترم گم نشده است و حضرت لبخند زدند و برایم دعای خیر نمودند ...

    عزیزان اینها نمونه هایی بود از حرص حضرت رسول صلی الله علیه و سلم در مورد خوشحال نمودن و شاد نمودن دیگران . لذا همیشه سعیمان این باشد كه باعث شادی و خوشحالی دیگران گردیم چه با قلم باشد چه با زبان چه با عمل چه با پول و یا هر وسلیه ای كه برایمان ممكن باشد ...