• مطالب پربیننده

    چرا مردان به عنوان سرپرست زنان معرفي شده اند ؟ ( قسمت اول )

    نوشته شده در تاریخ : دوشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۴۰

    چرا در قرآن مرد به عنوان سرپرست معرفي شده است ؟ قسمت اول دكتر محمد سعید رمضان البوطی

     

     

    الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ
    مردان بر زنان قیّم و سرپرستند و آن بدین خاطر است که خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری داده و مردان از مال و دارایی خود خرج می کنند.(نساء/34)
    بعضی ها می گویند این سرپرستی و قیمومتی که خداوند به وسیله آن مرد را از زن متمایز ساخته و زن را مشمول آن قرار داده است؛ مشتمل بر حق کشی زن و نیز گواه آشکار بر فقدان مساوات موهوم زن و مرد در احکام اسلامی است.
    البته حقیقت مساله چنان نیست که آنان تصورش می کنند. و ما هم اینک با بیان نکات زیر، حقیقت امر را توضیح می دهیم:

    اولاً: هدف از قیمومت و سرپرستی –که مصدر نخست این پندار موهوم است- فرمانروایی و اداره کردن امور است. برای مثال می گویند: فلانی قیّم و سرپرست این خانه یا این موسسه است؛ یعنی فرمانروایی و چرخاندن امور آن خانه و موسسه در عهده او است.
    اداره کردن و چرخاندن امور، لازمه امارت و فرمانروایی است. برای مثال کسی که امیر و فرمانروای موسسه یا جماعتی بشود، گرداندن کار و بار و نظارت بر راه اندازی امور، به عهده او می باشد.
    به دنبال روشن شدن این معنی می پرسیم: حال ببین مصدر نگرش خداوند به ایجاد وظیفه قیمومت و سرپرستی در منازل، موسسه ها، مراکز و گروه ها چیست؟ آیا مصدرش جایگاه عالی و بلندی است که خداوند آن را به عنوان خلعت و انعامی ویژه به کسانی ارزانی می دهد که در پیشگاه حق تعالی دارای فضیلت و مکانت والا هستند؟
    بدیهی است که قضیه، چنین نیست.
    بلکه سرچشمه سرپرستی و قیمومت عبارت از اهتمام شارع (کسی که شرع را آورده است/خداوند) به این است که در جامعه و کلیه شؤونات مربوط بدان، در همه احوال و اوضاع، نظم برقرار باشد و مسؤولیت حقیقی، جز در سایه وجود فرمانروا و امیری که مسؤولیت گرداندن و نظارت بر امور، به عهده اش باشد، معنی نخواهد داشت.
    شاید اهتمام و توجه شدید پروردگار به نظم جامعه، در کلیه اوضاع و احوال آن، در این فرموده رسول خدا صلی الله علیه و سلم، به خوبی ملموس و آشکار باشد که می فرماید: “هرگاه سه نفر با هم مسافر بودند، یکی از خودشان را به عنوان امیر خود بگمارند”.
    وقتی همه می دادند که جامعه متشکل از سلول های خانواده است، در این صورت بایستی همگان نیز بدانند که سرچشمه نظم در جامعه توأم با محتویاتش -از قبیل: روح مسؤولیت پذیری و اداره امور- تنها عبارت از نظم حاکم بر خانواده است. آری از این نظم، نظم به تمام جامعه سرازیر خواهد شد.
    همان خدایی که اهتمام می ورزد به این که سه نفر برای کاری در راهی با هم گام برندارند مگر آن که یکی از خودشان را امیر خود گردانند، اهتمام و توجهش به این بیش تر است که لحظه ای بر هیچ خانواده ای نگذرد مگر آن که بزرگی داشته باشد که کاروبار آن را بگرداند.
    از فرموده رسول خدا صلی الله علیه و سلم(… یکی از خودشان را امیر و سرپرست خود گرداند) به روشنی برمی آید که سرپرست و امیر انتخابی در میان مردم، ضروری نیست که در پیشگاه خدا از همگان بزرگ تر و بلند مرتبه تر باشد. بلکه تنها چیزی که مهم و حیاتی به نظر می رسد این است که برای تحمل مسئولیت، “واجد شرایط” و برای اداره امور مردم – بر اساس برنامه ای سالم و کارشناسانه- “واجد صلاحیت” باشد.
    بنابراین در نظام اسلامی، سرپرستی بر خانواده، به معنی “حمایت و اداره کردن” می باشد نه به معنی “سلطه گری و حکمرانی”. این سرپرستی نیز نشانه ی برتری ذاتی امیر و مدیر در پیش خداوند نیست، بلکه نشانه ی صلاحیت آن شخصی است که زیر بار این مسئولیت می رود.
    ثانیا: می توان گفت: پس حال که چنین است چرا خداوند حق سرپرستی یعنی اداره امور خانوادگی را از دیرباز به مردان سپرده است و چرا این وظیفه را به افراد خانواده واگذار نکرده تا طبق میل و رغبت خود کسی را برای این مسئولیت انتخاب نمایند؟ و چرا خداوند متعال انتخاب مردان را برای این وظیفه چنین توجیه می کند که “قیمومت و سرپرستی مردان بر زنان به خاطر این است که خداوند برخی را بر برخی دیگر فضیلت و برتری داده است” که نزدیک است که این خود، قطع نظر از عوارض خارجی، تصریح به برتری و فضیلت ذاتی مردان بر زنان بدهد؟
    پاسخ این است که برداشت فضیلت ذاتی مردان بر زنان از این آیه با بسیاری از نصوص صریح قرآن به شدت تناقض و تضاد دارد. خداوند متعال مقرر کرده که مردان و زنان در میزان قرب به خدا با هم مساوات دارند و تفاوتی هم که در درجات آن ها موجود باشد منوط به تفاوت اعمال نیکی است که به خاطر خداوند، انجام می دهند.
    خداوند می فرماید:
    فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ:
    پس پروردگارشان پاسخ داد که من عمل هیچ صاحب عملی را، خواه مرد و خواه زن تباه نخواهم ساخت؛ برخی از شما از برخی دیگرید.(آل عمران/195)
    و می فرمایند:
    ‏ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ ‏:
    کسانی که کار نیک انجام دهند خواه مرد باشند یا زن و حال آن که مؤمن باشند، آنان را زندگی پاکیزه ای می بخشیم و در مقابل بهترین اعمالی که انجام داده اند آنان را پاداش می دهیم.(نحل/97)
    و می فرماید:
    ‏ وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یُظْلَمُونَ نَقِیراً ‏:
    کسانی که اعمال نیک را انجام می دهند، خواه مردند، خواه زن و حال آن که مؤمنند، اینان وارد بهشت خواهند شد و ذره ای بر آنان ستم نخواهد رفت.(نساء/124)
    ‏ إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِینَ اللَّهَ كَثِیراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً ‏:
    مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مطیع و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان بردبار و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان حافظ عورت خود و مردان و زنانی که بسیار ذکر خدا می کنند خداوند برای همه آن ها آمرزش و پاداش های سترگ آماده کرده است.(احزاب/35)
    اگر این بیانات الهی را که در مورد حقیقت مساوات زن و مرد در میزان قرب به خدا آمده است در این آیه که شبیه به ساختاری قانونی هست مجسم نماییم، استحکام بیش تری پیدا می کند:
    ‏ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ‏:
    ای مردم، هر آینه، ما شما را از زن و مردی آفریده ایم و شما را به صورت ملت ها و قبیله ها درآورده ایم تا همدیگر را بشناسید. هر آینه، گرامی ترین شما نزد پروردگار کسی است که پرهیزکارترین شماها باشد. قطعا خداوند دانا و آگاه است.(حجرات/13)
    به این ترتیب خداوند (در رابطه با میزان نزدیکی یا دوری از خدا) وجه تمایز ویژگی “مرد بودن” و “زن بودن” و تفاوت موجود در بین اقوام، قبایل و ملت های مختلف را با بیانی قاطعانه و مشخص، از اعتبار انداخته است. آیات پیش از آن نیز با شیوه های مختلفی همین حقیقت را اثبات کرد.
    حال، آیا ممکن است در آیه (بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ) برتری ذکر شده را به معنی برتری مرد – از آن جهت که مرد است- بر زن – از آن جهت که زن است-  تفسیر و تاویل کرد؟ بلکه آیا می شود حتی با اِعمال تکلف بر چنین تفسیری تکیه کرد، در حالی که نصوص قرآنی مزبور با آن کاملاً تضاد و تناقض دارد؟
    باید دانست دستورات قرآن این تصور را خیالی و باطل قلمداد کرده و آن را از حوزه شناخت صحیح معنی این آیه به دور می ریزد.
    پس در این شرایط باید از آیه (بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ) کدام معنی مورد نظر باشد؟
    در پاسخ، نخست با کلمه ای جامع و کوتاه می گوییم: منظور از برتری عنوان شده در این آیه “برتری در تناسب مصلحت آمیز شخص با وظیفه ای است که ناگزیر می باید زیربار آن برود.

    ادامه دارد...

     

    با اندکی تلخیص به نقل از کتاب “زن در میان شفافیت شریعت الهی و تیرگی فرهنگ غرب”

     

    ترجمه: فرید قادری

    به نقل از : http://tabesh.net/