• مطالب پربیننده

    سیرت تحلیلی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ( قسمت نهم) عبرت ها و پندها

    نوشته شده در تاریخ : شنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۷:۲۸

    اندازه ی والاییِ مقام و منزلتِ پیامبر صلی الله علیه وسلم در میان مردان قریش با وجود تفاوت درجات و طبقات آنها به حدّی که نزد آنان به" امین "ملقّب شده بود ...

    عبرت ها و پندها

    در حاشیه امان براین بخش از زندگیِ پیامبرصلی الله علیه وسلم , چهار مورد را ذکر می کنیم:

    اوّل: اهمّیّت کعبه و شرف و قداستی که خداوند در زمین برای آن قرار داده است واز دلایل بر این هم، همین مورد کافی است که بدانید که کعبه را ابراهیمِ خلیل الله شخصاً [همراه با اسماعیل] به دستوری از پروردگار متعال بنیان نهاد وساخت تا اوّلین خانه برای پرستشِ خداوند یگانه ومحلّ اجتماعِ مردم و مکانی اَمن باشد؛ ولی البته این بدین معنا و یا مستلزمِ این نیست که کعبه تأثیری بر طواف کنندگانِ پیرامون خود ویا معتکفان در خود داشته باشد، زیرا کعبه – با وجود همه ی قداست و مقام ووجاهتِ بزرگی که نزد خداوند دارد – سنگی است که نه سودی در بر دارد ونه زیانی می رساند امّا خداوندِ متعال، هنگامی که ابراهیم علیه السلام را برای شکستن بت ها و طاغوت ها و انهدام معابد آنها و نابود کردن آثار آنها ونَسخِ عبادت آنها برانگیخت، حکمتش اقتضا نمود که بر روی زمین خانه ای بسازد که نشان وشعاری برای توحید ویگانه پرستی باشد و– برای همیشه – تعبیری از معنیِ صحیح دین وعبادت وبطلانِ هم شرک و هم بت پرستی برای جهانیان باشد؛ در حقیقت، بشریّت، زمانی طولانی را با پرستشِ سنگ ها، بت ها وطاغوت ها سپری نموده بود و برای آنها معابدی بر پا می کرد و دیگر زمانِ آن رسیده بود که باطل و تقلّب و جعلی بودن آنها را درک کرده، آن معابد را با این سمبل و نمادِ جدید عوض نماید؛ این معبدی که تنها برای عبادتِ خداوند بنا نهاده شده بود و انسان وارد آن می شود تا عزّت یابد و جز برای آفریننده ی تمام هستی خضوع و ذلّت نشان ندهد و چون برای مؤمنانِ به یگانگیِ خداوند و وارد شوندگان به دینِ او چاره ای جز داشتنِ یک پیوند نبود که به واسطه ی آن یکدیگر را بشناسند و، با همه ی پراکندگی و دوریِ سرزمین ها و تفاوت وگوناگونیِ آنها در نژاد و زبان، پناهگاه و محلّ اجتماعی برای آنان باشد که به سمت آن بروند، سزاوارتر و بهتر از این خانه- که به عنوان نمادی برای یگانه پرستی و ردّ امرِ باطل شرک و بت پرستی بنا شده بود – چیز دیگری وجود نداشت تا آنها را به هم پیوند دهد و پناهگاه تمام آنها باشد وآنان، در پناه آن، یکدیگر را بشناسند و بر اساسِ حقّ و حقیقتی که این خانه برای تعبیری از آن ساخته شده بود، با هم دیگر ملاقات کنند. بنابراین، کعبه نشان وشعاری است که وحدتِ مسلمانان در سراسر زمین را به تصویر می کشد و تعبیر است از توحیدِ خداوند و عبادت تنها برای او به رغم برپا داشته شدنِ خدایانِ دروغین و معبودهای باطل در گذشتِ زمانها و دوران ها واین، معنیِ سخن خداوند متعال است که می فرماید: { وَ إذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأَمناً وَاتّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهیمَ مُصَلَّیً[ بقره/ 125]: و ( به یاد آور آن) هنگامی که ما خانه ی کعبه را پناهگاهی برای مردم و جایگاهی امن قرار دادیم . از مقامِ ابراهیم جایگاهی برای نماز و عبادت برگیرید} و همان مفهومی هم هست که مورد توجّه طواف کننده ی خانه ی کعبه است بعد از این که قلبش پر از مفهومِ بندگی برای خداوند متعال و قصدِ انجام اوامر او می گردد از این جهت که آنها دستور پروردگارند و او مکلّف به انجامشان است و از این جاست که قداستِ خانه ی کعبه و بزرگیِ منزلت آن در نزد خداوند متعال و ضرورت حجّ و زیارت به سوی آن وطواف پیرامون آن نشأت می گیرد.

    دوّم: بیانِ مهم ترین حوادثِ پی در پیِ  ویرانی و بازسازیِ کعبه؛

    کعبه، در طول همه ی دوران ها، به طور قطع و یقین، چهار دفعه بنا شده است و در موردِ دفعاتِ قبل و بعد از این چهار بار، شکّ و اختلاف هست.

    دفعه ی اوّل؛ همان است که ابراهیم علیه السلام اقدام به ساختنِ کعبه کرد در حالی که پسرش، اسماعیل علیه السلام هم، به او کمک می کرد و این اقدامِ ابراهیم هم، در اطاعت از دستور پروردگاربود و این موضوع، به نصّ صریحِ قرآن و سنّت صحیح ثبت و درج است؛ در قرآن، آمده است که :{ وَإِذ یَرفَعُ إبراهیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیتِ وَ إسماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا إنَّکَ أنتَ السَّمیعُ العَلیمُ (بقره/127): و آن هنگام که ابراهیم و نیز، اسماعیل پایه های خانه ی کعبه را برافراشتند، گفتند: پروردگارا! از ما بپذیر همانا که تو بسیار شنوا و دانا هستی}؛و در سنّت نیز، احادیثِ زیادی در این مورد وجود دارد که از آن جمله حدیثی است که بخاری با سند خویش از ابن عبّاس روایت کرده و در آن آمده است:«... سپس، ابراهیم گفت: ای اسماعیل! خداوند به من دستوری داده است. اسماعیل گفت: پس شما هم آن چه را که پروردگارتان دستور داده است انجام بدهید! ابراهیم گفت: و تو به من کمک می کنی؟ اسماعیل گفت: آری، شما را کمک خواهم کرد. ابراهیم، درحالی که به تپّه ی بلندی که درآن اطراف بود اشاره می کرد، گفت: پس بدان که خداوند به من دستور داده است که در این اینجا خانه ای بنا کنم. حضرت صلی الله علیه وسلم فرمود: پس از این، آن دو، در آنجا پایه ها و دیوارهای خانه را بالا آوردند؛ اسماعیل، سنگ می آورد وابراهیم می ساخت...». (صحیح بخاری: کتاب احادیثِ پیامبران، باب سخن خداوند که: « وَاتّخَذَاللهُ إبراهیمَ خَلیلاً»).هم چنین، زر کشی، از تاریخِ مکّه اثر ازرقی، نقل می کند که: « ابراهیم علیه السلام، ارتفاعِ کعبه را هفت ذراع، طول آن را سی ذراع و عرضش را بیست ودو ذراع قرارداد و خانه، بدون سقف بود» ( اِعلام السّاجد، زرکشی: 46) و سهیلی، می گوید:« ارتفاع آن نُه ذراع بود».( عیون الاثر: 1/52) به نظر من، شاید گفته ی او از روایت ازرقی به صحّت نزدیکتر باشد.

    امّا دفعه ی دوّم؛ این بار، همان بود که قریش، قبل از اسلام تجدید بنایش کردند و- همانگونه که بیان کردیم – پیامبرصلی الله علیه وسلم نیز در ساختن آن مشارکت داشت. آنان، ارتفاع کعبه را هیجده ذراع قرار دادند وشش و نیم ذراع از عرضِ آن کاستند و آن را در محدوده ی حَجَر ترک ومتوقّف کردند. در این مورد، پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیثی، به روایت عایشه، می فرماید:« یا عائِشَةُ! لَو لا أنَّ قَومَکِ حَدیثُو عَهدٍ بِجاهلیَّةٍ، لَأَمرتُ بِالبَیتِ فَهُدِّمَ فَأدخَلتُ فیهِ ما أُخرِجَ مِنهُ وَ ألزَقتُهُ بِالاَرضِ وَ جَعَلتُ لَهُ باباً شَرقیّاً وَ باباً غَربِیّاً فَبَلَغتُ بِهِ أساسَ إبراهیمَ: ای عایشه! اگر به خاطرِ آن نبود که قومت به زمان جاهلیّت نزدیک هستند، دستور می دادم که خانه ی کعبه را ویران کنند و سپس، آن قسمت را که از آن کاسته و خارج شده به آن می افزودم وآن را به زمین می چسباندم و دری رو به شرق ودری رو به غرب برای آن قرار می دادم وآن را به همان پایه و اساسی که ابراهیم بنا نهاده بود، می رساندم».

    وامّا دفعه ی سوّم؛ این بار، هنگامی بود که لشکریانِ یزید بن معاویه از اهل شام، در زمان او، به جنگِ اهل مکّه رفتند و کعبه دچار آتش سوزی شد و خلاصه ی ماجرا، این بود که لشکرِ اهل شام، به فرماندهی حصین بن نمیر سکونی، در اواخر سال شصت وسه هجری، به دستور یزید، عبدالله بن زبیر را در مکّه محاصره نمودند وکعبه را با منجنیق هدف گرفتند و زدند و به همین علت هم، کعبه ویران شد وآتش گرفت. ابن زبیرهم منتظر ماند تا موسمِ حج رسید ومردم به حج شتافتند وآنگاه از آنها مشورت خواست و گفت: ای مردم! در موردِ کعبه به من مشورت دهید و راهنماییم کنید؛ آیا آن را ویران کنم و از نو بسازم یا اینکه فقط آن قسمت را که ویران شده است اصلاح نمایم؟! ابن عبّاس به او گفت: به نظر من، بهتر است که ویرانی ها را اصلاح نمایی و خانه و سنگ های آن را که مردم برآنها اسلام آورده اند، به وضعِ خود رها نمایی. ابن زبیر گفت: اگر یکی از شما خانه اش آتش بگیرد، راضی نمی شود تا آنکه آن را نو و تازه نماید، پس وضعِ خانه ی پروردگارتان باید چگونه باشد؟! بدانید که من، سه بار از پروردگارم استخاره می کنم وسرانجام تصمیمِ قطعی خود را می گیرم. پس از سه روز، عبدالله، کعبه را ویران و آن را با خاک یکسان کرد وسپس، ستون هایی در اطراف آن بر افراشت وپرده هایی بر آنها انداخت و آنگاه، بنای آن را بالا بردند و شش ذراعی را که قریش از آن کاسته بودند، به آن افزود و به ارتفاع آن نیز ده ذراع افزود و دو در برای آن قرار دادند که از یکی وارد واز دیگری خارج می شدند وتنها همان حدیثِ پیشین حضرت عایشه از پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم بود که به ابن زبیر این جرأت را داد که این اضافات را به کعبه بیفزاید.( عیون الاثر از ابن سیّدالنّاس: 1/53؛ اعلام السّاجد زرکشی: 46؛ و مسلم، باب ویران کردن کعبه و بازسازی آن:2/69؛ تاریخ طبری: 5/498)

    امّادفعه ی چهارم؛ این بار، بعد از شهادت ابن زبیر بود؛چنان که مسلم،با سند خود،ازعطاء نقل می کند که: بعد از شهادت ابن زبیر،حجّاج خبرِ کشته شدنِ او را به عبدالملک بن مروان نوشت و به او خبر داد که ابن زبیر بنای کعبه را بر اساسی نهاده است که افراد عادل اهل مکّه بر آن نظر دارند. عبدالملک هم در جواب او نوشت که: "کار های ننگ آلودِ ابن زبیر به ما هیچ ارتباطی ندارد؛ آن چه را که به ارتفاع کعبه افزوده است بر همان حال باقی بگذار و آن چه را که از حَجَر به آن افزوده است به بنای قدیمیِ خود برگردان و دری را که درست کرده است ببند".حجّاج هم، کعبه را ویران کرد و آن را به بنای قدیمی خود برگرداند( مسلم: 4/99). می گویند که:هارون الرّشید رحمة الله هم، بعداً تصمیم گرفت که کعبه را ویران کند و آن را به همان بنایی برگرداند که ابن زبیر ساخته بود، امّا امام مالک بن انس رحمة الله به اوگفت:«ای امیر المؤمنین! تو را به خداوند سوگند می دهم که خانه ی کعبه را بازیچه ی دست پادشاهان بعد از خود نکنی که هر کدام از آن ها که بخواهد آن را به میل خود تغییر دهد و در نتیجه،هیبتِ کعبه از دل مردم برود» و. بدین ترتیب، امام مالک، هارون الرشید را از تصمیمش در مورد کعبه منصرف کرد.

    این ها،چهار دفعه ای بودند که به طور یقین کعبه ساخته و باز سازی شده است و دفعه ی پنجم- که در مورد آن شکّ و اختلاف وجود دارد- مربوط به زمان قبل از ساختن کعبه به دستِ ابراهیم علیه السلام است که آیا پیش از آن نیز کعبه ساخته شده بود یا نه؟

    در بعضی از آثار و روایات، آمده است که اولین کسی که کعبه را بنا نمود،آدم علیه السلام بود و بارزترین روایتی که در این مورد آمده است هم، روایتی از بیهقی در کتاب«دلایلُ الّنبوّة»از حدیث عبدالله بن عمرو-رضی الله عنهما- است که وی گفته که: پیامبر خدا صلی الله علیه و سلّم فرمودند:« خداوند، جبرئیل را نزد آدم و حوّاء فرستاد و از طریق او به آن ها فرمود که: خانه ای برای من(خداوند) بنا کنید! و خودِ جبرئیل نقشه ی خانه را برای آن دو کشید و آدم، شروع به حَفرِ خاک کرد و حوّاء آن را به جای دیگر انتقال می داد تا آن که به آب رسیدند که آن گاه، از زیر پای او ندا آمد که: ای آدم! کافی است! و سپس، چون آن خانه را بنا کردند، خداوند به آدم وحی فرمود که: گردِ آن خانه طواف کند و به او گفته شد که: تو،اوّلین انسان هستی و این هم اوّلین خانه است و سپس، قرن ها سپری شد تا این که نوح آن خانه را زیارت کرد و به حجِّ آن پرداخت و قرن ها گذشت تا آن که ابراهیم آمد و پایه های آن خانه را برافراشت. بیهقی، سپس می گوید:«این حدیث، تنها از طریق ابن لهیعه به صورت مرفوع روایت شده است و مشخّص هم هست که ابن لهیعه ضعیف است و به او استدلال نمی شود»؛ ولی روایات وآثار دیگری نیز هستند که مفهومشان نزدیک به مفهومِ همین حدیثی است که بیهقی روایت کرده است جز این که تمامِ آن ها خالی از ضعف و ایراد نیستند. نیز، گفته شده است که: اوّلین کسی که خانه ی کعبه را بنا کرد، شیث علیه السلام بود.

    پس در نهایت – اگر بر این آثار و روایاتِ ضعیف هم اعتماد نماییم – خانه ی کعبه، در طول تاریخ، پنج دفعه بنا شده است؛ امّا اعتماد بر آن چیزی که به صورت یقینی ثابت شده است بهتر است وآن هم – همان گونه که توضیح داددیم – عبارت است از اینکه خانه ی کعبه چهار بار بنا شده است وما آنچه را که در مورد بنای کعبه در فواصل بینِ این چهار دفعه صورت گرفته است به علم خداوند متعال موکول می کنیم و البته، این، به غیر از تمامِ ترمیم ها و اصلاحاتی است که بعداً بر روی کعبه انجام شده است.

    سوم: دامنه ی وسعتِ حکمت پیامبر صلی الله علیه وسلم است در تدبیر امور و حلّ مشکلات و قطع ریشه ی دشمنی ها، آن هم بین چه کسانی؟ بینِ اقوامی که به ندرت اتّفاق می افتد که خصومتی بین آن ها به وجود آید وآن خصومت قبل از آنکه خون هایی میان آنان ریخته شود از میان برود و این حکمت هم، در حالی بود که – چنان چه که می دانید – اختلافِ آنها [ در موردِ قراردادنِ حجر الأسود در مکان خود هم] به حدّی رسیده بود که نزدیک بود میان آنان جنگ در گیرد؛ زیرا بنی عبد الدّار، یک جامِ پر از خون آوردند و سپس، آنان و بنی عدی تا سر مرگ پیمان بستند و دستان خود را در آن خون فرو بردند و قریش، چهار یا پنج شبانه روز در آن وضع ماند بدون اینکه هیچ رأی و نظر ویا تدبیری آنها را به توافقی برساند تا اینکه آتشِ فتنه به دست پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم خاموش شد و ما باید که این مزیّت در وجودِ پیامبر صلی الله علیه وسلم را پیش از آنکه به هوش و نبوغِ فطری او برگردانیم به تحمّلِ بار رسالت و نبوّت که خداوند برای او برگزیده بود، باز گردانیم چون که پایه و اساسِ اوّل در تکوینِ شخصیت پیامبر صلی الله علیه وسلم، این است که او فرستاده و پیامبرِ خداست و مزایای دیگری از قبیل هوش و نبوغ و ذکاوت، پس از آن می آیند ومبنی بر این پایه و اساس و ملحق به آن هستند.

    چهارم: اندازه ی والاییِ مقام و منزلتِ پیامبر صلی الله علیه وسلم در میان مردان قریش  با وجود تفاوت درجات و طبقات آنها به حدّی که نزد آنان به" امین "ملقّب شده بود و محبوب تمام آنها بود و هنگامی که وی سخن می گفت، آنان در راستیِ گفتارش شکّ نمی کردند و در رفتارِکریمانه ی او هنگام عمل و بر خورد و معامله، و در پاکی خلوصِ بزرگ او هنگام کمک خواستن از وی و اعتمادِ بر او شکّی نداشتند و همین، خود پدیده ای است که دامنه ی کینه و لجاجتی را که پس از آمدنِ رسالت از طرف خداوند برای پیامبر صلی الله علیه وسلم دل های این مردم را پُرکرد، برشما آشکار می سازد؛ قومی که همین که ایشان شروع به رساندنِ رسالتش به آنان کرد، آنها با تکذیب و لجاجت و آزار و اذیّت با او مقابله کردند.  

      منبع : فقه السیره ، تالیف دکتر محمد سعید رمضان البوطی ، با ترجمه صلاح الدین توحیدی ، ص 98-104