• مطالب پربیننده

    سیرت تحلیلی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ( قسمت هفتم )

    نوشته شده در تاریخ : دوشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۷:۴۵

    در مورد داستان ازدواج پیامبر صلی الله علیه و سلم با خدیجه رضی الله عنها هم اولین چیزی که انسان از این ازدواج درک می کند عدم توجه پیامبر صلی الله علیه و سلم به اسباب و عوامل لذت جسمانی و مکملات آن بود

    عبرت ها و پندها

    اما در مو رد کار و تجارت او با مال و ثروت خدیجه ، این ، ادامه ی زندگی پر از رنج و زحمت او بود که با چوپانی گوسفندان شروع کرده بود و ما قبلا برخی حکمت ها و عبرت های مربوط به آن را توضیح دادیم .

    درباره ی برتری و منزلت خدیجه در زندگی پیامبر صلی الله علیه و سلم هم ف در واقع ، او در طول زندگی پیامبر صلی الله علیه وسلم همواره منزلت و مکان والایی نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم داشت و در صحیحین هم آمده است که او بهترین زن زمان خود بدون هیچ استثناء بود. بخاری و مسلم از علی رضی الله عنه روایت کرده اند که او از پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم شنیده که می فرموده است (( بهترین زنان آن جا مریم دختر عمران و بهترین زنان اینجا خدیجه دختر خویلد است .همچنین بخاری و مسلم از عائشه رضی الله عنها روایت کرده اند که گفت :  من بر هیچ یک از زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم غیرت نورزیدم جز بر خدیجه حال آن که او را هم ندیدم . پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم هر گاه گوسفندی را ذبح می نمود می فرمود : مقداری از آن را برای دوستان خدیجه بفرستید و من روزی ( با حالتی اعتراض آلود ) گفتم : خدیجه ! و این باعث خشم پیامبر صلی الله علیه و سلم شد و او فرمود : محبت او را به من روزی داده اند ( متفق علیه و لفظ از مسلم) .

    نیز احمد و طبرانی ، از طریق مسروق ، از حضرت عائشه رضی الله عنها روایت کرده اند که گفت : پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم اغلب از خانه بیرون نمی رفت مگر این که نامی از خدیجه می برد و از او به نیکی یاد می کرد و روزی از روزها باز هم از او یاد کرد و به همین سبب ، غیرت وجود من را فرا گرفت و گفتم : مگر نه این که خدیجه پیرزنی بود که خداوند بهتر از اویی را به جای وی به تو داده ؟! که پیامبر صلی الله علیه و سلم خشمگین شد و فرمود : نه به خدا سوگند ، خدا بهتر از او را به جای وی به من نداده او ایمان آورد زمانی که مردم کفر ورزیدند و من را تصدیق کرد زمانی که مردم تکذیبم کردند و با مال و ثروت خویش من را یاری داد در حالی که مردم مرا تحریم کرده بودند و خداوند از او به من فرزندانی داد که از زنان دیگر نداد .

    در مورد داستان ازدواج پیامبر صلی الله علیه و سلم با خدیجه رضی الله عنها هم اولین چیزی که انسان از این ازدواج درک می کند عدم توجه پیامبر صلی الله علیه و سلم به اسباب و عوامل لذت جسمانی و مکملات آن بود زیرا اگر او نیز مانند جوانان هم سن و سال خود به آن اهمیت می داد قطعا به زنی تمایل پیدا می کرد که از لحاظ سنی از او کوچکتر بو د و یا حداقل از او بزرگتر نبود و نیز ، برای ما آشکار می گردد که تمایل پیامبر صلی الله علیه و سلم به خدیجه رضی الله عنها تنها به خاطر شرافت و نجابتی بود که او در میان قوم و جماعت خود داشت به گونه ای که در دوران جاهلیت به عفیفه ی طاهره ( پاکدامن پاکیزه خوی ) ملقب شده بود .

    این ازدواج همچنان هم پایدار و مستدام ماند تا آن که خدیجه در سن شصت و پنج سالگی وفات نمود در حالی که آن هنگام سن پیامبر صلی الله علیه و سلم به پنجاه سالگی رسیده بود بدون اینکه در این مدت در فکر ازدواج مجدد با زن یا دختر دیگری بوده باشد و حال آن که بدیهی است که زمان بین بیست تا پنجاه سالگی از عمر انسان ، همان زمانی است که در آن تمایل به زنان بیشتر و به خاطر انگیزه های شهوانی ، ، میل به چند همسری تحریک می شود اما آن چنان که گفتیم محمد صلی الله علیه و سلم این دوره از عمرش را سپری نمود بدون اینکه به فکر این باشد که در کنار خدیجه زن یا کنیز دیگری اختیار کند و اگر هم می خواست زن دیگر یا کنیزان بسیاری می یافت بدون اینکه رسم و سنتی را بشکند و یا از عرف و عادت رایج در میان مردم خارج شده باشد و تمام این ها هم به علاوه ی آن است که او در حالی با خدیجه ازدواج کرد که وی بیوه زن بود و سنش تقریبا دو برابر خود او بود و این موضوع ، دهان کسانی از مروجان مسیحیت و مستشرقان و نوچه های دنباله رو آن ها را می بندد که حسادت بر اسلام و قدرت دلیل و حجت آن دل هایشان را می سوزاند و این دنباله روان مقلد مانند آن کسانی اند که خداوند متعال درباره ی آنها می فرماید : بر آنها بانگ می زنند اما آنان مانند حیوانات از آن بانگ جز سر و صدایی نمی شنوند ( اشاره به آیه ی 171 سوره بقره )

    آخر این ها گمان کرده بودند که در موضوع ازدواج های پیامبر صلی الله علیه و سلم سنگری یافته اند که می توانند در آن به اسلام ضربه بزنند و پیامبر صلی الله علیه و سلم را بدنام کنند و تصور کرده بودند که می توانند او را در انظار مردم به صورت مردی شهوانی و غرق در لذت جسمانی و رویگردان از عفت قلب و روح و خوشگذران در زندگی زناشویی و رسالت عمومی اش نشان دهند .

    معلوم است که مبلغان مسیحیت و بیشتر مستشرقان همان دشمنان حرفه ای اسلام هستند که نکوهش این دین و عیب و ایراد گرفتن از آن را پیشه ی خود ساخته اند ، پیشه ای که کاملا خود را وقف آن کرده اند و همان طور که معلوم است از آن نان می خورند ، اما فریب خوردگانی که دنباله رو آنان هستند ، در واقع ، بیشترشان فقط از راه شنیدن و تقلید ، با اسلام دشمنی می ورزند و به کار گرفتن عقل و ذهن برای تحقیق و درک و فهم حقایق برای آنها مفهوم و اهمیتی ندارد و دشمنی آنها فقط به سبب تفنن و سرگرمی تقلید و دنباله روی از دیگران است و چیزی نیست جز از نوع آن نشانی که گاهی کسی بر سینه خود می آویزد تنها برای آن که به واسطه ی آن انتساب او به یک جهت معین در میان مردم دانسته و معلوم شود و مشخص هم هست که نشان آویزان چیزی بیشتر از یک نماد نیست ، بنابراین دشمنی این افراد با اسلام ، چیزی جز یک نماد نیست که می خواهند با آن هویت خود در میان مردم را آشکار و اعلام کنند . آن ها هیچ ربط و تعلقی به این تاریخ اسلامی ندارند و محبت و وفاداری آنان فقط برای آن اندیشه ی استعماری است که در دعوت داعیان استعمار فکری ، اعم از مبلغان مسیحی و مستشرقان ، نمود می یابد زیرا آنان قبل از هر تحقیق و تلاشی برای هر گونه درک و فهمی ، این رویکرد را انتخاب کرده اند آری همانا دشمنی آن ها با اسلام چیزی جز یک علامت و نشانی نیست که آنان خود را با آن در میان اقوام و هم وطنان خویش نشاندار و معرفی می کنندو اصلا عملی فکری به منظور بحث و تحقیق و استدلال نیست و گرنه ، موضوع ازدواج های پیامبر صلی الله علیه و سلم از ساده ترین چیزهایی است که یک مسلمان رو شن بین و آگاه به دین خویش و مطلع از سیره نبی خود می تواند کاملا در جهت عکس آن چیزهایی که دشمنان این دین ترویج می کنند به آن استدلال ورزد.

    آنان می خواهند که تصویری از یک مرد شهوتران و غرق در لذات جسمی به پیامبر صلی الله علیه و سلم نسبت دهند ! ولی موضوع ازدواج او ، خود به تنهایی ، دلیلی کافی بر ضد و عکس این تلاش و تصور است ، زیرا مرد شهوتران ، آن هم در  محیطی مانند محیط عرب دوره ی جاهلیت تا سن بیست و پنج سالگی ، با عفت نفس زندگی نمی کند بدون اینکه به سمت موج های فاسدی که پیرامونش در جریان هستند کشیده شود و همچنین مرد شهوانی و هوسران نمی پذیرد که پس از این همه مدت با بیوه زنی ازدواج کند که تقریبا دو برابر خود او سن دارد و سپس هم با او زندگی را ادامه دهد تا دوره ی جوانی و میانسالی اش بگذرد و وارد سنین آغازین پیری شود بدون اینکه چشمش به دنبال زن یا راهی دیگر در اطراف خود باشد در حالی که در پیرامون او زنان زیادی باشند و برای او راه های زیادی برای رسیدن به آن هم موجود باشد .

    ازدواج پیامبر صلی الله علیه و سلم بعد از خدیجه با عائشه و بعد با زنان دیگر هم ، هر کدام داستانی دارد و هر ازدواج هم حکمت و علتی دارد که باعث زیاد شدن ایمان فرد مسلمان به عظمت محمد صلی الله علیه و سلم و والائی شان و مقام و کمال اخلاق و رفتار او می گردد و البته حکمت و علت آنها هر چه که بوده باشد هم قطعا امکان ندارد که تنها کامیابی و رفع نیاز و پاسخ گویی به تمایل جنسی باشد که اگر چنین بود سزاوارتر بود که در زمان طبیعی این تمایل و تقاضای آن به کامیابی جنسی و امیال درونی جواب مثبت بدهد به ویژه این که در آن زمان ، ذهن او خالی از فکر دعوت و مشغله های آن بود که او را از نیازهای فطری و طبیعی اش باز می داشت .

     البته ما ضروری نمی بینیم که همانند عمل بسیاری از محققین ، در دفاع از ازدواج های پیامبر صلی الله علیه و سلم سخن به درازا کشیم زیرا معقتد هستیم که در این موضوع مشکلی وجود ندارد که نیازمند بررسی و تحقیق باشد هر چند که دشمنان اسلام چنین وانمود کنند و شک و گمان در اندازند و چه بسی حقائق اسلام که دشمنان اسلام طمعی از ابطالشان جز این ندارند که مسلمانان را به مناقشه در دفاع از آن ها بکشند .

    منبع : فقه السیره ، تالیف دکتر محمد سعید رمضان البوطی ، با ترجمه صلاح الدین توحیدی ، ص 93-97.